موسيقی فيلم بچه روزمری (Rosemary's Baby)، لالايی شيطان
بچه رزمري (Rosemary’s Baby) ساختهي رومن پولانسکي (Roman Polanski) از نمونههاي درخشان سينماي وحشت است.
اين فيلم در واقع نخستين فيلم هاليوودي رومن پولانسکي بعد از مهاجرت به آمريکاست و به همراه محلهي چينيها (China Town) از موفقترين آثار آمريکايي اين فيلمساز برجستهي لهستاني محسوب ميشود.
پولانسکي بعد از تثبيت موقعيت هنرياش در سينماي لهستان با ساختن فيلم چاقو در آب (Knife in the Water) به انگلستان مهاجرت کرد و فيلم نفرت (Repulsion) را در لندن با شرکت کاترين دونوو ساخت که مطالعهاي تکاندهنده دربارهي سرکوب جنسي و هراس ناشي از آن بود. به دنبال آن فيلم گانگستري طنزآميز و گروتسک بنبست (Cul-de-sac) را ساخت. پس از آن به آمريکا رفت و فيلمهاي بچه رزمري، محلهي چينيها، و ديوانه (Frantic) را ساخت. مطالعه در باب شکلهاي مختلف جنون، پارانويا و هراس انسان از ويژگيهاي مهم فيلمهاي پولانسکي است.
در فيلم بچه رزمري نيز رزمري زن معصوم و سادهاي است که به تدريج سلامت عقلي خود را از دست ميدهد و به مرز جنون و پارانويا ميرسد. اين فيلم بر اساس رمان ايرا لوين (Ira Levin) ساخته شده اما ذهنيت بدبينانه، تيره و خشن پولانسکي، بعد ديگري به آن بخشيده است.
گاي وودهاوز (جان کسهوتس) و همسرش رزمري (ميا فارو) به آپارتمان شيک و قديمياي در منطقهي منهاتان نيويورک نقل مکان ميکنند. گاي هنرپيشهي بد شانسي است که روح خود و جسم همسرش را به شيطان ميفروشد تا او بچه شيطان را به دنيا بياورد.

ويژگي مهم بچه رزمري و تفاوت آن با فيلمهاي ديگر سينماي وحشت در رويکرد واقعگرايانه پولانسکي به اين ژانر است. به اين معني که فيلم از عناصر و نشانههاي رايج و معمول سينماي وحشت فاصله ميگيرد. با اينکه موضوع فيلم مربوط به شيطانپرستان و جادوگران است اما هيچ کاراکتر به ظاهر شيطاني در فيلم وجود ندارد. برخلاف معمول فيلمهاي ترسناک، هيچ لوکيشن عجيب و غريب، گوتيک ومرموزي در فيلم نيست و بيشتر حوادث در آپارتمان شيک و نسبتاً مجلل رزمري يا در خيابانهاي نيويورک اتفاق ميافتد.
فيلم با اسبابکشي زوج جوان به آپارتمان جديدشان شروع ميشود. آسمان آبي و آفتابي است و نور دلپذيري اتاق را روشن کرده. همه چيز حکايت از دنيايي گرم و پرنشاط دارد اما به تدريج وضعيت تغيير ميکند و نشانههاي شر آشکار ميشود. دوستي و صميميت و مهرباني اغراقآميز همسايگان پير رزمري غيرعادي و سوءظنبرانگيز است. آنها مرتب رزمري و شوهرش را به شام و نوشيدن مشروب دعوت ميکنند. مراسمي که نشانههايي از يک آيين فرقهاي است. در واقع شيطان در قالب همسايگان و شوهر مهربان و دلسوز و با لبخند به سراغ رزمري ميآيد.
رزمري که در کابوس خود به وسيلهي شيطان حامله ميشود به تدريج احساس ميکند که در فضايي شوم و سرکوبکننده قرار گرفته است. همسايگان پير که نگران سرنوشت بچهاند، مرتب او را زير نظر دارند. رزمري پي ميبرد که ناخواسته وارد دنياي شيطانپرستان شده است و آنها قصد دارند به کمک شوهرش فرزندش را براي شيطان قرباني کنند.
فيلم به آرامي پيش ميرود و فضاي دلهره، ترس، و سوءظن به تدريج ساخته ميشود. نيرويي جادويي رزمري را به طرف شوهر و همسايگانش ميکشاند و در پايان وقتي او کودکش را به دنيا ميآورد، غريزهي مادرانه به او اجازه نميدهد که از او جدا شود. بنابراين در کنار فرزندش و در ميان شيطانپرستان ميماند و تسليم ايدههاي شيطاني آنها ميشود و تصميم ميگيرد بچهاش را بزرگ کند.
بچه رزمري نخستين فيلمي است که در بارهي تولد ضد مسيح در سينما حرف ميزند. بعد از اين فيلم است که فيلمهاي جنگير و طالع نحس بر اساس ايدهي ضد مسيح ساخته ميشوند.
پولانسکي در بچه رزمري، پرسشهاي مهمي را دربارهي شيطان و نيروهاي اهريمني و حضورشان در زندگي روزمرهي انساني مطرح ميکند. اينکه آيا شيطان وجود دارد يا زادهي پارانويا و ترس انسان است و اگر وجود دارد چگونه ميتوان بر او غلبه کرد. ابهام فيلم راه را براي تفسيرهاي متافيزيکي و ماوراءطبيعي باز ميگذارد. پولانسکي اجازه ميدهد که ترس، پارانويا، و جنون به تدريج از دل زندگي روزمره و ظاهراً عادي و طبيعي زاده شود.

موسيقي کريستوفر کومدا نيز که با لالايي آرام و ملايمي شروع ميشود به تدريج با تغيير فضاي فيلم لحن مرموز، شيطاني، و دلهرهآوري پيدا ميکند. تم رزمري که همان تم لالايي است، تمي است که همهي قطعات فيلم را به هم متصل ميکند. ملودياي آرام و لطيف که بر شکنندگي و آسيبپذيري شخصيت رزمري تأکيد دارد.
کريستوف يا کريستوفر کومدا، آهنگساز و نوازندهي جاز لهستاني، کارش را در سينما با ساختن موسيقي براي فيلمهاي کوتاه رومن پولانسکي از جمله فيلم طنزآميز و سوررئاليستي دو مرد و يک کمد (1958) شروع کرد وهمکارياش را با اين فيلمساز تا زمان مرگ ناگهانياش در 1969 در سن 38 سالگي ادامه داد.
پولانسکي بعد از مهاجرت به آمريکا او را نيز با خود به آمريکا برد و به هاليوود معرفي کرد. اگرچه عمرش کفاف نداد تا از قابليتهايش در ساختن موسيقي فيلم به تمامي بهره ببرد چرا که يک سال بعد از ساخته شدن بچه رزمري بر اثر ضربهي مغزي درگذشت.
موسيقي فيلم بچه رزمري شروع خوبي براي شناختن استعداد و خلاقيتهاي آهنگسازي کريستوف کومداست. کومدا با ترکيب موسيقي گوتيک، جاز، و پاپ دههي شصت در بچه رزمري به نتيجهي شگفتانگيزي ميرسد.
در يکي از صحنههاي فيلم که مربوط به کابوس رزمري است و شکلي سوررئاليستي دارد، او را ميبينيم که بر تخت دراز کشيده و اتاقش به تدريج در آب غرق ميشود. ناگهان رزمري خود را در محاصرهي شيطانپرستان و در يک مراسم آييني شيطاني ميبيند که در آن شوهرش به يک حيوان اهريمني تبديل شده و به او تجاوز ميکند. قطعهي خواب (Dream) که براي اين صحنه ساخته شده ترکيبي از موسيقي جاز، سينتي سايزر، و نجواهايي است که کيفيتي گوتيک، شوم، و دلهرهآور دارد. و فضاي شيطاني حاکم بر صحنه را تقويت ميکند.
موسيقي کومدا، رشد تدريجي اضطراب و پارانويا را در رزمري به خوبي منتقل ميکند. با اينکه پولانسکي موفقيت فيلم را مديون موسيقي آن و تخيل خلاقانهي کومدا ميداند، اما نميتوان کارگرداني استادانهي او را در خلق فضايي شوم و دلهرهآور و بازيگري درخشان و متقاعدکنندهي ميا فارو را در نقش زني معصوم و بيپناه که قرباني خواست شيطانپرستان ميشود، فراموش کرد. در واقع با فيلم بچه رزمري است که ميا فارو از يک هنرپيشهي معمولي سريالهاي تلويزيوني مثل پيتون پليس (Pyton Place) به يک ستارهي سينما تبديل ميشود.
قطعات panic و What have you done to its eyes از ساوند ترک فيلم، از ترسناکترين قطعات موسيقي فيلم بچه رزمري است. قطعاتي که تمام ترس، وحشت، و اضطراب دروني رزمري را منعکس ميکند و بيانگر حقيقت هولناکي است که در پايان فيلم براي او آشکار ميشود.
نویسنده: پرویز جاهد/رادیو زمانه
اين فيلم در واقع نخستين فيلم هاليوودي رومن پولانسکي بعد از مهاجرت به آمريکاست و به همراه محلهي چينيها (China Town) از موفقترين آثار آمريکايي اين فيلمساز برجستهي لهستاني محسوب ميشود.
پولانسکي بعد از تثبيت موقعيت هنرياش در سينماي لهستان با ساختن فيلم چاقو در آب (Knife in the Water) به انگلستان مهاجرت کرد و فيلم نفرت (Repulsion) را در لندن با شرکت کاترين دونوو ساخت که مطالعهاي تکاندهنده دربارهي سرکوب جنسي و هراس ناشي از آن بود. به دنبال آن فيلم گانگستري طنزآميز و گروتسک بنبست (Cul-de-sac) را ساخت. پس از آن به آمريکا رفت و فيلمهاي بچه رزمري، محلهي چينيها، و ديوانه (Frantic) را ساخت. مطالعه در باب شکلهاي مختلف جنون، پارانويا و هراس انسان از ويژگيهاي مهم فيلمهاي پولانسکي است.
در فيلم بچه رزمري نيز رزمري زن معصوم و سادهاي است که به تدريج سلامت عقلي خود را از دست ميدهد و به مرز جنون و پارانويا ميرسد. اين فيلم بر اساس رمان ايرا لوين (Ira Levin) ساخته شده اما ذهنيت بدبينانه، تيره و خشن پولانسکي، بعد ديگري به آن بخشيده است.
گاي وودهاوز (جان کسهوتس) و همسرش رزمري (ميا فارو) به آپارتمان شيک و قديمياي در منطقهي منهاتان نيويورک نقل مکان ميکنند. گاي هنرپيشهي بد شانسي است که روح خود و جسم همسرش را به شيطان ميفروشد تا او بچه شيطان را به دنيا بياورد.

ويژگي مهم بچه رزمري و تفاوت آن با فيلمهاي ديگر سينماي وحشت در رويکرد واقعگرايانه پولانسکي به اين ژانر است. به اين معني که فيلم از عناصر و نشانههاي رايج و معمول سينماي وحشت فاصله ميگيرد. با اينکه موضوع فيلم مربوط به شيطانپرستان و جادوگران است اما هيچ کاراکتر به ظاهر شيطاني در فيلم وجود ندارد. برخلاف معمول فيلمهاي ترسناک، هيچ لوکيشن عجيب و غريب، گوتيک ومرموزي در فيلم نيست و بيشتر حوادث در آپارتمان شيک و نسبتاً مجلل رزمري يا در خيابانهاي نيويورک اتفاق ميافتد.
فيلم با اسبابکشي زوج جوان به آپارتمان جديدشان شروع ميشود. آسمان آبي و آفتابي است و نور دلپذيري اتاق را روشن کرده. همه چيز حکايت از دنيايي گرم و پرنشاط دارد اما به تدريج وضعيت تغيير ميکند و نشانههاي شر آشکار ميشود. دوستي و صميميت و مهرباني اغراقآميز همسايگان پير رزمري غيرعادي و سوءظنبرانگيز است. آنها مرتب رزمري و شوهرش را به شام و نوشيدن مشروب دعوت ميکنند. مراسمي که نشانههايي از يک آيين فرقهاي است. در واقع شيطان در قالب همسايگان و شوهر مهربان و دلسوز و با لبخند به سراغ رزمري ميآيد.
رزمري که در کابوس خود به وسيلهي شيطان حامله ميشود به تدريج احساس ميکند که در فضايي شوم و سرکوبکننده قرار گرفته است. همسايگان پير که نگران سرنوشت بچهاند، مرتب او را زير نظر دارند. رزمري پي ميبرد که ناخواسته وارد دنياي شيطانپرستان شده است و آنها قصد دارند به کمک شوهرش فرزندش را براي شيطان قرباني کنند.
فيلم به آرامي پيش ميرود و فضاي دلهره، ترس، و سوءظن به تدريج ساخته ميشود. نيرويي جادويي رزمري را به طرف شوهر و همسايگانش ميکشاند و در پايان وقتي او کودکش را به دنيا ميآورد، غريزهي مادرانه به او اجازه نميدهد که از او جدا شود. بنابراين در کنار فرزندش و در ميان شيطانپرستان ميماند و تسليم ايدههاي شيطاني آنها ميشود و تصميم ميگيرد بچهاش را بزرگ کند.
بچه رزمري نخستين فيلمي است که در بارهي تولد ضد مسيح در سينما حرف ميزند. بعد از اين فيلم است که فيلمهاي جنگير و طالع نحس بر اساس ايدهي ضد مسيح ساخته ميشوند.
پولانسکي در بچه رزمري، پرسشهاي مهمي را دربارهي شيطان و نيروهاي اهريمني و حضورشان در زندگي روزمرهي انساني مطرح ميکند. اينکه آيا شيطان وجود دارد يا زادهي پارانويا و ترس انسان است و اگر وجود دارد چگونه ميتوان بر او غلبه کرد. ابهام فيلم راه را براي تفسيرهاي متافيزيکي و ماوراءطبيعي باز ميگذارد. پولانسکي اجازه ميدهد که ترس، پارانويا، و جنون به تدريج از دل زندگي روزمره و ظاهراً عادي و طبيعي زاده شود.

موسيقي کريستوفر کومدا نيز که با لالايي آرام و ملايمي شروع ميشود به تدريج با تغيير فضاي فيلم لحن مرموز، شيطاني، و دلهرهآوري پيدا ميکند. تم رزمري که همان تم لالايي است، تمي است که همهي قطعات فيلم را به هم متصل ميکند. ملودياي آرام و لطيف که بر شکنندگي و آسيبپذيري شخصيت رزمري تأکيد دارد.
کريستوف يا کريستوفر کومدا، آهنگساز و نوازندهي جاز لهستاني، کارش را در سينما با ساختن موسيقي براي فيلمهاي کوتاه رومن پولانسکي از جمله فيلم طنزآميز و سوررئاليستي دو مرد و يک کمد (1958) شروع کرد وهمکارياش را با اين فيلمساز تا زمان مرگ ناگهانياش در 1969 در سن 38 سالگي ادامه داد.
پولانسکي بعد از مهاجرت به آمريکا او را نيز با خود به آمريکا برد و به هاليوود معرفي کرد. اگرچه عمرش کفاف نداد تا از قابليتهايش در ساختن موسيقي فيلم به تمامي بهره ببرد چرا که يک سال بعد از ساخته شدن بچه رزمري بر اثر ضربهي مغزي درگذشت.
موسيقي فيلم بچه رزمري شروع خوبي براي شناختن استعداد و خلاقيتهاي آهنگسازي کريستوف کومداست. کومدا با ترکيب موسيقي گوتيک، جاز، و پاپ دههي شصت در بچه رزمري به نتيجهي شگفتانگيزي ميرسد.
در يکي از صحنههاي فيلم که مربوط به کابوس رزمري است و شکلي سوررئاليستي دارد، او را ميبينيم که بر تخت دراز کشيده و اتاقش به تدريج در آب غرق ميشود. ناگهان رزمري خود را در محاصرهي شيطانپرستان و در يک مراسم آييني شيطاني ميبيند که در آن شوهرش به يک حيوان اهريمني تبديل شده و به او تجاوز ميکند. قطعهي خواب (Dream) که براي اين صحنه ساخته شده ترکيبي از موسيقي جاز، سينتي سايزر، و نجواهايي است که کيفيتي گوتيک، شوم، و دلهرهآور دارد. و فضاي شيطاني حاکم بر صحنه را تقويت ميکند.
موسيقي کومدا، رشد تدريجي اضطراب و پارانويا را در رزمري به خوبي منتقل ميکند. با اينکه پولانسکي موفقيت فيلم را مديون موسيقي آن و تخيل خلاقانهي کومدا ميداند، اما نميتوان کارگرداني استادانهي او را در خلق فضايي شوم و دلهرهآور و بازيگري درخشان و متقاعدکنندهي ميا فارو را در نقش زني معصوم و بيپناه که قرباني خواست شيطانپرستان ميشود، فراموش کرد. در واقع با فيلم بچه رزمري است که ميا فارو از يک هنرپيشهي معمولي سريالهاي تلويزيوني مثل پيتون پليس (Pyton Place) به يک ستارهي سينما تبديل ميشود.
قطعات panic و What have you done to its eyes از ساوند ترک فيلم، از ترسناکترين قطعات موسيقي فيلم بچه رزمري است. قطعاتي که تمام ترس، وحشت، و اضطراب دروني رزمري را منعکس ميکند و بيانگر حقيقت هولناکي است که در پايان فيلم براي او آشکار ميشود.
نویسنده: پرویز جاهد/رادیو زمانه
دسته بندی : نقد و بررسی